مسلم !
خبر از غروب تو آمد و غربت خورشید طلوع کرد...
اگر چه بین مورخان و مقتل نویسان درمحل و زمان رسیدن خبر شهادت مسلم (ع) به کاروان حسینی اختلاف دیده می شود . اما ظاهراً در منزلی به نام « زباله » امام (ع) به شهادت مسلم و هانی قطع پیدا می کند . بنابراین بعید نیست که تمام گز ارش ها درست و قابل جمع باشند ، یعنی چند جا و توسط چند نفر، خبر شهادت مسلم به امام رسیده باشد ولی در« زباله» قطعیت این خبر معلوم گردد.
بر اساس گزارش « دینوری» وقتی امام در منزل « زباله » بود ، فرستاده ی « اشعث» و « عمربن سعد» که به درخواست مسلم او را با نامه ای حاکی از بی وفایی و پیمان شکنی مردم کوفه گسیل داشته بودند رسید، و نوشته ای را به امام (ع) داد ، و چون آن حضرت نامه را خواند، به درستی خبر شهادت مسلم و هانی یقین پیدا کرد « فلما قرأ الکتاب ، استیقن بصحه الخبر» . بر اساس همین گزارش امام(ع) سخت اندوهگین شد .[i]
طبری نام این قاصد را « ایاس بن عثل طایی» فرستاده و پیک « اشعث» ذکر می کند و نامی از « عمر بن سعد» به میان نمی آورد . و این به واقع نزدیک تر است . چراکه مسلم دور از «ابن سعد »و پیش از آنکه از وی چنین کاری بخواهد ، به « محمدبن اشعث» سفارش کرد که کسی نزد امام(ع) بفرستد و او را خبر کند . ابن سعد در همان مجلس به وصیت مسلم خیانت کرد و آن را نشنیده گرفت.روایت مشهوری از طبری نیز موید همین است.[ii]
از نگاشته های تاریخی بر می آید که در این منزل و احتمالاً باهمین نامه خبر شهادت
« قیس بن مسهر» ( و بنا بر بعضی نقل ها« عبد الله یقطر») به امام (ع) رسید . به هر حال حضرت نامه ای بیرون می آورد و به این مضمون برای همگان می خواند:
«بسم الله الرحمن الرحیم – اما بعد ، خبری دردناک به مارسیده است . مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبد الله بن یقطر کشته شده اند . شیعیان ما، ما را رها کرده اند . هر کدامتان که می خواهد بازگردد باکی نیست.» با شنیدن این خبر مردم از گرد او پراکنده شدند و چپ و راست را در پیش گرفتند ، تا آنکه با همان یارانی که از مدینه با او آمده بودند، تنها ماند .
طبری گوید : ( امام علیه السلام) این کار را کرد چون گمان می کرد بادیه نشینانی که در بین راه به او پیوسته اند ، تصورشان این است که امام(ع) به شهری می رود که مردم فرمانبردار او هستند . از این روخواست بدانند چه می کنند وآگاهانه با او بمانند. [iii] .
خوارزمی نیز در مقتل خود می نویسد : مردم بسیاری از ساکنان آبهایی که حسین (ع) بر آنها می گذشت ، با وی همراه می شدند وپندارشان این بود که کار به نفع امام(ع) تنظیم شده است ، اما بعد از خطاب روشنگر آن حضرت در زباله، از او جدا شدند . وی می گوید: قصد امام (ع) این بود که ماندن اشخاص از روی بصیرت باشد . « و اِنّما اَرادَ اَن لا یٌصحِبه انسان الا عَلی بَصیره »[iv]
سید بن طاووس نیز می نویسد : سپس حسین (ع) رفت تا به زباله رسید . در آنجا خبر مسلم بن عقیل به وی رسید . گروهی از آنان که به دنبال ایشان آمدند این را دانستند . و کسانی که از روی طمعکاری و با دو دلی آمده بودند از گرد او پراکنده شدند و تنها خاندان و اصحاب برگزیده اش ماندند. آن جایگاه با گریه برای قتل مسلم به لرزه در آمد.[v]
آری قافله ی حسین(ع) جای دو دلان و شکاکان و طماعان خود پرست نبود . گویی کربلا قبل از این که انتخاب شونده باشد، انتخاب گر بود. منزل « زباله» محلی شد برای پالایش و غربال همراهان حسین (ع) تا فقط کسانی که اهل بصیرت اند و آگاهانه و با چشم باز می نگرند و انتخاب می کنند، بمانند و آنان که هرچیز –حتی دین را- برای تامین دنیای خویش می خواهند ، راه خود را جدا کنند.
بدین ترتیب غربت حسین (ع) آغاز می شود تا اندک اندک خود را به اوج تنهایی در ظهر عاشورا برساند و قلب یک عالم را گرفتار حسرت « یا لیتنی کنت معک » سازد.
راستی اگر ما هم آنروز در کوفه بودیم ، با مسلم می ماندیم ؟ بخت یار ما می شد، دنیا رهایمان می کرد تا خود را به حسین(ع) برسانیم. اصلاً کربلا ما را برمی گزید یا .....
امام (ع) دختر مسلم را تسلی می دهد :
گفته شده جناب مسلم (ع) دختری تقریباً سیزده ساله داشت که با دختران حضرت سید الشهدا (ع) بسیار مانوس بود . وقتی امام(ع) از صحت خبر شهادت مسلم مطمئن شد ، به خیمه این دختر رفت و نوازش زیاد فرمود ، به گونه ای که این دختر نوجوان غیر عادی بودن این نوازش را فهمید . بنا بر این روایت عرض کرد : یابن رسول الله مرا مانند یتیمان پدر از دست داده نوازش می کنی . مگر پدرم مسلم شهید ه شده ؟ حضرت شکیب خود از دست داد و گریست و فرمود : اندوهگین مباش دخترم! من پدر تو باشم و خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو ....
صدای شیون دختر مسلم و برادران او بلند می شود و اهل بیت(ع) با الیشان سوگواری می کنند . [vi]
نام این دختر را حمیده نوشته اند ودر بعضی از نقل ها آمده است ، هنگام هجوم دشمن به خیام به شهادت رسیده.
سلام بر مسلم و هانی(ع) ، درود بر قیس و عبد الله(ع) ، سلام و درود خدا وتمام صالحان برگزیده اش بر پیش مرگان و پیش گامان دفاع از اهل بیت رسول الله (ع )آنان که کوشیدند تا چشمی بسته نماند و بصیرتی نمیرد .
[i]ترجمه ی اخبار الطوال، دامغانی ،ص295
[ii]تاریخ طبری ج4ص290 و رک مع الرکب الحسینی... ترجمه عبد الحسین بینش ج3ص208
[iii]تاریخ طبری ج3، ص303
[iv]مقتل خوارزمی ج4 ص365
[v] سید بن طاووس < لهوف ص32
[vi] محدث قمی ، منتهی الامال ص389 . این گزارش در ناسخ از قول اعثم کوفی آمده ولی در کتاب اعثم این مطلب دیده نمی شود . این روایت اگرچه ضعیف است . ولی دلیلی بر رد آن نیز وجود ندارد . ضمن اینکه محدث قمی به آن اعتماد کرده است .